وبلاگ من



البته این مسائل به صورت طبیعی برای هرکسی اتفاق می افتد. بنابراین اگر می خواهید صورت زیبای خود را حفظ کنید طبق دستوراتی که ارائه می شود از سوی آرایشگر، باید عمل کنید. جلسه ترمیم از جلسه شیدینگ بیشتر ارزش دارد. زیرا در این جلسات عیوب برطرف می شود و دوباره کار صورت می گیرد. همانطور که می دانید لب ها تاثیر بسیار زیادی بر چهره دارند. بنابراین باید به فکر زیبا نگه داشتن آن باشید. شیدینگ به دلیل ویژگی که دارد دارای ماندگاری بالایی در لب ها می باشد.

ترمیم شیدینگ لب هم نیاز است. چرا که امکان دارد بعد از گذشت زمانی بخش هایی از لب زبر یا کدر شوند. بنابراین باید به جلسات ترمیم رفت.

ادامه مطلب

رژ لب علاوه بر ماندگاری پایین برای بدن ضرر دارد. زیرا در حین خوردن غذا محتویات رژ لب خورده می شود. بنابراین به مرور باعث بروز بیماری هایی می شود. در صورتی که شیدینگ و

رژ لب دائمی دارای ماندگاری بسیار بالاتری است و هیچ ضرری برای بدن ندارد. استفاده از شیدینگ می تواند به ما کمک کند تا لبخندی زیباتر داشته باشیم. بنابراین علاوه بر زیبایی دارای ماندگاری بالایی است. شاید در برخی از مواقع مجبور به ترمیم باشیم. اما این مسئله برای شیدینگ بسیار طبیعی است. بنابراین با توجه به کیفیتی که دارد می تواند زیبایی را برای لب و صورت بیشتر کند. همچنین ماندگاری شیدینگ لب بسیار بالا است. این موضوع را می توان با بررسی ویژگی های رژ لب با شیدینگ متوجه شد.

بیشتر بخوانید


رویکرد تله‌ی زندگی در بطن رویکرد شناخت‌درمانی شکل گرفت و بالیدن آغاز کرد. آرون بک در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی، شناخت‌درمانی را بنیان‌گذاری کرد. اما بسیاری از جنبه‌های رویکرد شناخت‌درمانی را در رویکرد درمانی خودمان جای داده‌ایم.

مفروضه‌ی اصلی شناخت‌درمانی این است که شیوه‌ی تفکر ما درباره‌ی حوادث زندگی (شناخت) تعیین کننده‌ی احساس ماست (هیجان‌ها). افراد مبتلا به مشکلات هیجانی تمایل دارند واقعیت را تحریف کنند. برای مثال آیدا از مادرش یاد گرفته بود که کارهای متداول زندگی، مثل سوار شدن مترو، خطرناک است. تله‌های زندگی باعث می‌شوند دیدگاه ما در موقعیت‌های خاصی دچار تحریف و دگرگونی دردسرساز شود. این تله‌ها، حساسیت‌های شناختی ما را تحریک می‌کنند.

شناخت‌درمانگران اعتقاد دارند اگر بتوانیم به بیماران یاد بدهیم که شرایط پیرامون را درست‌تر و منطقی‌تر تفسیر کنند در ایجاد احساس بهتر به آنها کمک کرده‌ایم. اگر بتوانیم به آیدا کمک کنیم که پی ببرد که بدون کمک دیگران از مترو استفاده کند، ترسش کمتر می‌شود و این مانع را از پیش پای خود برمی‌دارد.

آرون بک پیشنهاد می‌کند که افکارمان را با معیار عقل و منطق، مورد نقد و بررسی قرار دهیم. آیا وقتی نگران و آشفته هستیم، مسایل را فاجعه‌سازی یا شخصی‌سازی می‌کنیم یا دامنه‌ی مسایل را به طور افراطی تعمیم می‌دهیم؟ آیا می‌توان از زاویه‌ی دیگری به شرایط نگاه کرد؟ علاوه بر این،‌آرون بک معتقد است که افکار منفی را در معرض تجربه‌های کچک قرار دهیم و آنها را به بوته‌ی آزمایش بگذاریم. به عنوان مثال، ما از آیدا خواستیم که به تنهایی در اطراف خانه‌اش پیاده‌روی کند تا بببیند که آیا برای وی اتفاق ناگواری خواهد افتاد، حتی زمانی که اعتقاد راسخ داشت که این کار باعث غش و ضعف او خواهد شد.



امروزه شناخت‌درمانی قدر و منزلت ویژه‌ای پیدا کرده است. پژوهش‌های زیادی از اثربخشی شناخت‌درمانی در درمان اختلال‌هایی مثل افسردگی و اضطراب حمایت کرده‌اند. شناخت‌درمانی، رویکردی فعال است و به بیماران یاد می‌دهد که با کنترل و بررسی افکارشان به تعدیل حالت‌های خلقی‌شان بپردازند. شناخت‌درمانگران برای آموزش مهارت‌های کاربردی به بیماران معمولاً تکنیک‌های شناختی و رفتاری را ترکیب می‌کنند.

با این حال بعد از گذشت سال‌ها به این نتیجه رسیدیم که علی‌رغم ارزشمندی تکنیک‌های شناختی و رفتاری، این تکنیک‌ها، گره کور الگوهای دیرپای زندگی را باز نمی‌کنند. بنابر این رویکرد تله‌ی زندگی را تدوین کردیم که در آن علاوه بر تکنیک‌های شناختی و رفتاری از تکنیک‌های روان‌کاوی و تجربه‌ای نیز استفاده می‌شود. تکیه صرف به تکنیک‌های شناختی و رفتاری، علی‌رغم ارزشمندی، گاهی اوقات نمی‌تواند بیماران را به سرمنزل مقصود برساند.

تغییر برخی از تله‌های زندگی، کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است. به عنوان مثال، تغییر در تله‌ی زندگی بی‌اعتمادی / بدرفتاری، وقت و زمان زیادی می‌خواهد و با یاری درمانگر یا گروه حمایتی، این تغییر تسریع می‌یابد.

رویکرد تله‌های زندگی باعث گسترش اثرگذاری تکنیک‌های درمان شناختی – رفتاری می‌شود: رویکرد تله‌ی زندگی، علاوه بر مهارت آموزی، باعث تغییر در الگوهای دیرپای زندگی نیز می‌شود. اما ذکر این نکته ضروری است که ما در این شیوه‌ی درمان، اهداف‌مان فراتر از تغییر رفتارهای کوتاه‌مدت است. مایلیم به حل و فصل مشکلات جدی‌تر و عمیق‌تر بپردازیم مثل مشکلات ارتباطی، عزت نفس و مشکلات شغلی. ما علاوه بر پرداختن به رفتار بیماران، خواهان بررسی شیوه‌های احساسی و الگوهای ارتباطی آنها نیز هستیم.


 



اگر شرایط در دوران کودکی به گونه‌ای باشد که نتوانید احساس امنیت کنید در دام دو تله‌ی زندگی می‌افتید: رهاشدگی و بی اعتمادی / بدرفتاری.

  • رهاشدگی

اگر در این تله‌ی زندگی گرفتار شده‌اید هر لحظه احساس می‌کنید افرادی را که دوست‌شان دارید شما را ترک می‌کنند و در نهایت به تنهایی و بی‌پناهی دچار می‌شوید. دایم احساس می‌کنید نزدیکان خود را به دلیل مرگ از دست می‌دهید یا تنها می‌مانید. ترس شما از تنهایی است. می‌ترسید که افراد مورد علاقه‌تان، فرد دیگری را به شما ترجیح بدهند. به دلیل همین باور به افراد نزدیک خود به‌گونه‌ای افراطی وابسته می‌شوید. طنز تلخ این تله‌ی زندگی این است که چون می‌ترسید شما را ترک کنند با رفتارهای حاکی از وابستگی بیمارگونه، کاری می‌کنید که از شما دوری کنند. اگر در دام این تله‌ی زندگی افتاده‌اید، ممکن است جدایی‌های معمولی عادی زندگی نیز شما را آشفته و عصبانی کند.

  • بی‌اعتمادی / بدرفتاری

تله‌ی زندگی بی‌اعتمادی / بدرفتاری باعث می‌شود که انتظار داشته باشید که دیگران به شما صدمه بزنند یا به نحوی با شما رفتار بدی در پیش بگیرند. دایم در این هول و هراس به سر می‌برید که دیگران سر شما کلاه بگذارند، به شما دروغ بگویند، رو دست بخورید، تحقیر شوید یا به شما آسیب برسانند و از شما سوء استفاده کنند. اگر در دام این تله‌ی زندگی افتاده باشید برای حمایت از خویشتن، پشت دیوار بی‌اعتمادی سنگر می گیرید. به دیگران اجازه نمی‌دهید با شما صمیمی شوند. نسبت به نیّت دیگران مشکوک و بدگمان هستید و بدترین خیال‌ها را در ذهن خود می‌پرورید. انتظار دارید که دوستان‌تان به شما خیانت کنند و با شگردهای مختلف سعی می‌کنید با دیگران رابطه برقرار نکنید. رابطه‌ی شما با دیگران سطحی و تظاهرآمیز است. واقعاً نمی‌توانید با دیگران صمیمی شوید و با آنها راحت حرف بزنید. اگر دیگران با شما بدرفتاری کنند، دچار عصبانیت و کینه‌توزی می‌شوید و عطای روابط را به لقای آنها می‌بخشید.

اگر توانایی شما برای انجام کار مستقلانه، آسیب‌ دیده باشد در دام دو تله‌ی زندگی می‌افتید: وابستگی و آسیب‌پذیری.



  • وابستگی

اگر گرفتار تله‌ی زندگی وابستگی شده‌اید، احساس می‌کنید نمی‌توانید بدون کمک دیگران از پس کارهای روزمره‌ی زندگی خود برآیید. برای انجام کارهایتان دست نیاز به سوی دیگران دراز می‌کنید و نیاز دارید همیشه از شما حمایت کنند. اگر در دوران کودکی سعی کرده‌اید که مستقل عمل کنید اطرافیان به جوانه‌های خودمختاری و استقلال‌طلبی شما آسیب زده‌اند. در دوران بزرگسالی دایم به دنبال افراد توانمندی می‌گردید که به آنها وابسته شوید. به این افراد اجازه می‌دهید که به جای شما تصمیم بگیرند و بر زندگی شما حکومت کنند. در محل کار از انجام کارها شانه خالی می‌کنید. پرواضح است که چنین تله‌ی زندگی باعث پسرفت‌گرایی شما می‌شود.

  • آسیب‌پذیری

اگر این تله‌ی زندگی بر شما حاکم شود، دایم نگران بروز فاجعه یا مصیبت (مثل حوادث طبیعی، جنایی، پزشکی یا مالی) هستید. امنیت ندارید. در دوران کودکی دایم به شما گوشزد کرده‌اند که دنیای خطرناکی داریم و احتمالاً والدین‌تان بیش از حدّ از شما حمایت کرده‌اند و نگران سلامتی و امنیت شما بوده‌اند. نگرانی‌ها و ترس‌های شما به قدری زیاد و غیرواقع‌بینانه هستند که حاکم بی‌چون و چرای زندگی شما می‌شوند. توان و نیروی شما صرف اطمینان‌طلبی و امنیت‌خواهی می‌شود. حوزه‌های نگرانی شما متفاوت هستند. به عنوان مثال، گاهی اوقات سخت نگران بیماری می‌شوید (ابتلا به ایدز یا دیوانه شدن یا حمله‌ی اضطرابی). گاهی نگران مسایل مالی می‌شوید (ورشکستگی، فقر، فلاکت). گاهی نیز ممکن است نگرانی شما به سایر حوزه‌های آسیب‌پذیری مثل (ترس از پرواز، زله یا یده شدن کیف پول) متمرکز شود.

اگر نتوانسته باشید با افراد مهمّ زندگی خود رابطه‌ای صمیمی و عاطفی برقرار کنید، در دام دو تله‌ی زندگی می‌افتید: محرومیت هیجانی و طرد اجتماعی.

 



·         محرومیت هیجانی

اگر در دام تله‌ی زندگی محرومیت هیجانی افتاده باشید، سخت باور دارید که نیاز شما به دوست داشته شدن هیچ گاه از سوی دیگران برآورده نخواهد شد. احساس می‌کنید هیچ کس به شما اهمیّت نمی‌دهد یا واقعاً احساس‌های شما را درک نمی‌کند. خودتان را لایق رابطه با افراد بی‌عاطفه، انعطاف‌ناپذیر و خشن می‌دانید یا این که خودتان این‌گونه هستید. همین امر به نیتی از روابط دامن می‌زند. با چنین الگوی ارتباطی جای تعجب نیست اگر راضی باشید. احساس می‌کنید گول خورده‌اید و دایم بین دو احساس عصبانیت از یک سو و تنهایی از سوی دیگر، سرگردان هستید. نکته‌ی جالب این که از دست دیگران عصبانی هستید و همین عصبانیت باعث کناره‌گیری دیگران از شما می‌شود و به محرومیت هیجانی بیشتر شما دامن می‌زند.

زمانی که بیماران مبتلا به محرومیت هیجانی برای درمان مراجعه می‌کنند، با خودشان احساس تنهایی را به جلسه‌ی درمان می‌آورند. حتی بعد از این که مطب را ترک می‌کنند، احساس تنهایی آنها را با عمق وجود احساس می‌کنیم. محرومیت هیجانی با پوچی، معناباختگی و بی‌تفاوتی هیجانی همراه است. این افراد معنای عشق را نمی‌دانند و آن را تجربه نکرده‌اند.

·         طرد اجتماعی

این تله‌ی زندگی خودش را در رابطه با دوستان و گروه‌ها نشان می‌دهد. این تله‌ی زندگی شما را مجبور می‌کند احساس کنید با بقیه فرق دارید، متفاوتید و شما را به دام انزواگزینی می‌کشاند. اگر همبازی‌ها و همسالان شما در زندگی، شما را نادیده گرفته باشند و حس تعلق خاطر به گروه دوستان در شما رشد نکرده باشد، گرفتار این تله‌ی زندگی می‌شوید. شاید به دلیل صفات و ویژگی‌های عجیبی که داشته‌اید، احساس کرده‌اید که با دیگران فرق دارید. در دوران بزرگسالی نیز با اجتناب از روابط و معاشرت گریزی به ادامه‌ی این تله‌ی زندگی دامن زده‌اید.

احساس کردید که به خاطر ویژگی‌ها و صفات‌تان در گروه دوستان جایی نداشته‌اید و دست رد به سینه‌ی شما می‌زده‌اند. بنابر این خودتان را از نظر اجتماعی، موجودی ناخوشایند و نادلپذیر دانسته‌اید. در دوران بزرگسالی نیز احتمالاً احساس کردید که فردی زشت، بدون جذّابیت، بی‌قدر و منزلت، ضعیف و حوصله‌بر هستید. با این کار به بازآفرینی شرایط دوران کودکی خود پرداخته‌اید.

در موقعیت‌های اجتماعی، احساس حقارت می‌کنید. البته این تله‌ی زندگی همیشه به این واضحی و آشکاری نیست. بسیاری از افرادی که در دام این تله‌ی زندگی افتاده‌اند در روابط صمیمی راحت برخورد می‌کنند و مهارت‌های اجتماعی خوبی دارند. ممکن است این تله‌ی زندگی تمام روابط آنها را درگیر نکرده باشد. گاهی اوقات برخی از افرادی که روابط خوبی دارند تعجب می‌کنیم وقتی که پی می‌بریم در محیط کار، کلاس درس یا مهمانی چقدر مضطرب و کناره‌گیر هستند. یکی از ویژگی‌های این افراد، بی‌قراری است. ویژگی دیگر این افراد این است که به دنبال ی حس تعلّق خاطر می‌گردند.

اگر در دوران کودکی، حس ارزشمندی شما آسیب دیده باشد، در دام دو تله‌ی زندگی گرفتار می‌شوید: نقص / شرم و شکست.



اگر چه ممکن است هنوز شما پس از خواندن توضیحات مختصر، از تیپ شخصیتی خود مطمئن نباشید، ولی احتمالاً انتخاب خود را به دو یا سه گزینه محدود کرده­اید. اگر مقدمه­ های هر کدام از توضیحات تیپ­ های شخصیتی، و از مهم­تر، خود متن رهایی­ ها و تصدیق ­ها، درست خوانده شوند، تشخیص شما از تیپ شخصیتی خود به احتمال زیاد درست از آب در خواهد آمد. با ذهن باز به این موضوع بپردازید، تا توضیح کامل را در کتاب­های دیگر من مطالعه فرمایید، یا پرسشنامه­ ی شاخص (RETI) را در کتاب تشخیص تیپ شخصیتی شما انجام دهید.
تجربه نشان می­دهد که هیچ کس فقط یک نوع تیپ شخصیتی ندارد. اینیاگرام بیشتر از این به ما می­ آموزد و آشکار می­سازد که هر شخص ترکیبی از تیپ شخصیتی اصلی و یکی از تیپ­ های کناری خود در دایره­ ی اناگرام است. تیپ شخصیتی دوم هر فرد، بال نامیده می­شود.
تیپ شخصیتی اصلی نشان دهنده­ ی بسیاری از انگیزه­ ها و رفتارهایی است که در شخصیت ما یافت می­شود، در صورتی که بال، تیپ شخصیتی اصلی را تکمیل می­کند و عناصر مهم و بعضی مواقع متناقض به شخصیت اصلی اضافه می­کند. بال روی دوم ما است، و باید برای درک و فهم کافی از خود و دیگران در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، یک تیپ نُه ممکن است بال یک و یا بال هشت داشته باشد، و می­تواند با در نظر گرفتن رفتارهای مختص نه که با رفتارهای تیپ یک و یا تیپ هشت ترکیب شده است، بهتر شناسایی شود.

  • استحقاق

طرحواره اسحقاق ناشی از افراط در ی نیازهاست. به عبارتی فرد در زندگی‌اش هیچ گونه محدودیتی را تجربه نکرده است. آنهایی که در طرحواره استحقاق گرفتار شده‌اند احساس می‌کنند افراد ویژه و منحصر به فردی هستند. آنها خودشان را همه کارتوان» و همه چیزدان» می‌دانند و اصرار دارند که خیلی زود به خواسته‌هایشان دست یابند. آنها پای‌بند به اصل احترام متقابل نیستند و در پی ی خواسته‌های خود هستند، بدون این که توجه کنند این خواسته‌ها برای دیگران چقدر گران و سنگین تمام می‌شود. افرادی بی‌صبر، ناشکیبا، بی‌انضباط و ناخویشتن‌دار هستند.

کسانی که در دام این تله‌ی زندگی افتاده‌اند در دوران کودکی، لوس و نازپرورده بار آمده‌اند. دیگران آنها را وادار به خویشتن‌داری و محدودیت‌پذیری نکرده‌اند و مثل سایر بچه‌ها مجبور به پذیرش قید و بندها نشده‌اند. در دوران بزرگسالی نیز هر وقت به خواسته‌های خود نمی‌رسند، سخت عصبانی می‌شوند.

حال که به شناختی نسبی از تله‌های زندگی دست یافتید، در پست های بعد با تله معیارهای سختگیرانه ، خود ابرازگری ، دلبستگی ایمن ،  طرحواره سپری در برابر تغییر ، طرحواره ناسازگار اولیه ،آشنا می شویم و به طرح این مسأله می‌پردازیم که این طرحواره ها چگونه شکل می‌گیرند.

 



  • نقص / شرم

اگر دچار تله‌ی زندگی نقص / شرم شده باشد، احساس می‌کنید عیب‌های زیادی دارید و از ارزش چندانی برخوردار نیستید. باور راسخ دارید که برای اطرافیان آدم ارزشمند و دوست داشتنی نیستید. فکر می‌کنید که هر آن ممکن است عیب‌های شما برملا شود. ممکن است در دوران کودکی احساس کرده‌اید که به دلیل عیب و ایرادهایتان مورد احترام خانواده قرار نمی‌گیرید و از شما عیب‌جویی می‌کرده‌اند. خودتان را مقصر می‌دانید و احساس می‌کنید ارزش آن را ندارید که دیگران شما را دوست داشته باشند. در دوران بزرگسالی نیز از عشق‌ورزی و قبول محبّت دیگران می‌ترسید. باورتان نمی‌شود که دیگران به دلیل ارزشمندی‌تان بخواهند با شما رابطه‌ای صمیمی برقرار کنند. بنابر این انتظار دارید که دیگران دست رد به سینه شما بزنند، شما را تحویل نگیرند و طردتان کنند.

  • شکست

اگر تله‌ی زندگی شکست در شما نفوذ پیدا کرده باشد، اعتقاد دارید که در دست یابی به موفقیت‌های شغلی، ورزشی و تحصیلی شکست خورده‌اید. معتقدید که در مقایسه با همسالان‌تان شکست خورده‌اید. در دوران کودکی برای دست‌یابی به موفقیت با تحقیر دیگران روبه‌رو شده‌اید و حس حقارت در شما ماندگار شده است. ممکن است مثل بقیه در یادگیری و مهارت‌آموزی توانایی نداشته‌اید و دیگران در مقایسه با شما در زمینه‌ی کسب نمره و پیشرفت، موفق‌تر بوده‌اند. شما را به عنوان کودکی احمق»، بی‌استعداد» و یا تنبل» شناخته‌اند. در دوران بزرگسالی نیز با بزرگ‌انگاری شکست‌های خود عملاً به تداوم این تله‌ی زندگی دامن می‌زنید و به این ترتیب همیشه احساس می‌کنید محکوم به شکست هستید.

اگر در دوران کودکی توانایی ابراز نیازها و خواسته‌های خود را نداشته‌اید (خودابرازگری)، در دام دو تله‌ی زندگی می‌افتید: اطاعت و معیارهای سخت‌گیرانه.

 



عواملی در شکل‌گیری تله‌های زندگی نقش بازی می کنند. اولین عامل، خلق و خو است که ذاتی و سرشتی در نظر گرفته می‌شود. میراث عاطفی ما باعث می‌شود که در قبال رویدادها به سبک و سیاق خاصی، واکنش هیجانی نشان بدهیم.

نظیر سایر ویژگی‌های فطری، در خلق و خو نیز اصل تفاوت‌های فردی به شدت حاکم است. خلق و خو دامنه‌ای از هیجان‌ها را در بر می‌گیرد. ما معتقدیم که خلق و خویی که به ارث می‌بریم در شکل‌گیری تله‌های زندگی نقش دارد. در این قسمت به معرفی برخی از ابعاد خلق و خو می‌پردازیم.

ابعاد احتمالی خلق و خو

خجالتی      معاشرتی

منفعل      پرخاشگر

بی‌احساس  احساساتی

نگران         شجاع

حساس    آسیب‌ناپذیر

ممکن است فکر کنید که خلق و خوی شما ترکیبی از این ابعاد است. خلق و خو، ابعاد دیگری نیز دارد که ما هنوز آنها را نشناخته‌ایم.

البته رفتار ما علاوه بر این که تحت تأثیر خلق و خو است، محیط نیز بر آن اثر می‌گذارد. محیط امن و حمایت‌گر حتی می‌تواند کودک کاملاً خجالتی و کمرو را خونگرم و اجتماعی بار بیاورد. اگر کودک آسیب ناپذیر در محیطی بزرگ شود که دایم در معرض خطر باشد، ممکن است حساس و ترسو بار بیاید.

وراثت و محیط بر ما اثر می‌گذارند و زندگی ما را شکل می‌دهند. این مسأله (حتی در درجاتی کمتر) در زمینه‌ی صفاتی که کاملاً جسمی هستند (مثل قد و وزن) نیز حاکم است. همه‌ی ما با استعدادی برای داشتن قد مشخص متولد می‌شویم و بخشی از توانایی بالفعل شدن این استعداد به محیط زندگی وابسته است. تغذیه، ورزش، غذاهای سالم در افزایش قد اثر می‌گذارند.

نظریه‌پردازان، مهم‌ترین عامل مؤثر محیطی را خانواده در نظر گرفته‌اند. پویایی‌های خانواده اصلی ما، تشکیل دهنده‌ی پویایی‌های دنیای اولیه‌ی ما بوده‌اند. زمانی که در شرایط فعلی در دام تله‌ی زندگی می‌افتیم، تقریباً همیشه بازسازی صحنه‌ای از پویایی‌های خانواده‌مان در دوران کودکی است. به عنوان مثال، تجارب ناگوار پاتریک و دانیل شبیه به تجارب اولیه‌ی آنهاست. در اکثر موارد، خانواده بیشترین تأثیر را در کودکی بر ما بر جای می‌گذارد و به تدریج که بزرگ می‌شویم از اثر آن کم می‌شود.به نظر می رسد یکی از پایه های اصلی شکل گیری طرحواره طرد و رها شدگی ریشه در کیفیت و چگونگی این روابط داشته باشد. در تجزیه و تحلیل روانشناسی شکست عاطفی یا روانشناسی شکست عشقی نیز پای اضطراب جدایی در میان است. موضوعی که در 

طرحواره درمانی نیز مطرح است.

 



مدرسه، همسالان و جامعه، سایر عواملِ تأثیرگذار بر زندگی هستند. اما خانواده در این بین، جایگاه خاصی دارد. زمانی که محیط اولیه‌ی خانواده مخرب و ناخوشایند باشد به شکل‌گیری تله‌های زندگی کمک می‌کند. در این قسمت به برخی از محیط‌های اولیه‌ی آسیب‌رسان اشاره می‌کنیم:

نمونه‌هایی از محیط‌های اولیه‌ی آسیب‌رسان

۱. یکی از والدین، بدرفتار و سوءاستفاده‌گر است و دیگری منفعل و درمانده.

۲. والدین‌تان بی‌عاطفه و سردمهر بوده‌اند و دایم از شما توقع پیشرفت و موفقیت داشته‌اند.

۳. والدین‌تان دایم با هم دعوا می‌کردند و شما در معرکه‌ی این جنگ و دعوا، گیر کرده بودید.

۴. یکی از والدین شما مریض و افسرده بوده و دیگری غایب. شما مجبور بودید از والد مریض مراقبت کنید.

۵. هویت مستقل نداشتید و از یکی از والدین کاملاً تقلید می‌کردید. از شما انتظار می‌رفت که به عنوان جانشین، همه‌ی نیازهای یکی از والدین‌تان را برآورده سازید.

۶. یکی از والدین شما ترسو بود و به شدّت از شما حمایت می‌کرد. همین والد از تنهایی به شدت می ترسید و هیچ گاه شما را تنها نمی‌گذاشت.

۷. والدین‌تان دایم از شما عیب‌جویی می‌کردند. احساس می‌کردید هیچ گاه نمی‌توانید رضایت آنها را جلب کنید.

۸. والدین‌تان شما را لوس و نازپرورده بار آورده بودند. هیچ محدودیتی برای شما قایل نبودند.

۹. همسالان‌تان شما را تحویل نمی‌گرفته‌اند یا حس می‌کردید با آنها خیلی فرق دارید و وصله‌ی ناجور جمع آنها هستید.

وراثت و محیط بر یکدیگر اثر می‌گذارند. عوامل مخرب دوران کودکی با ابعاد خاصی از خلق و خو در شکل‌گیری تله‌های زندگی دست به دست هم می‌دهند. خلق و خوی ما تا حدی تعیین می‌کند که والدین و دیگران چگونه با ما رفتار کنند. به عنوان مثال، اغلب یکی از فرزندان سوژه‌ی بدرفتاری می‌شود. حتی خلق و خوی ما در چگونگی تأثیرپذیری از درمان نیز نقش دارد. با فرض محیط یکسان، دو کودک می‌توانند واکنش‌های متفاوتی به این محیط یکسان نشان بدهند. ممکن است هر دوی این کودکان با بدرفتاری مواجه شوند. اما یکی از آنها منفعلانه برخورد می‌کند و دیگری از حق خودش دفاع می‌کند.با

طرحواره درمانی می توانیم از طرحواره ها رهایی یابیم .

 



وقتی تیپ پنج­های متعادل به سمت هشت می­روند، شجاع می­شوند، و با درک بزرگی خود عمل می­کنند. آنها احساس می­کنند که به اندازه­ی کافی یاد گرفته­اند که با کاردانی عمل بکنند و دیگران را با اعتماد به نفس رهبری بکنند. آنها دیگر نمی­ترسند که با محیط خود پایمال خواهند شد، و بنابراین توانایی دارند با چالش­ ها رو به رو شوند و درک می­کنند که می­توانند هر چه در زندگی پیش می­آید، از عهده­ی آن برآیند.
وقتی تیپ هشت ­های متعادل به سمت تیپ دو حرکت می­کنند، آنها پرورش دهنده و کمک رسان می­شوند، و به جای منافع شخصی خودشان به آسایش دیگران نیز علاقه­ مند می­شوند. آنها دیگر تسلط خود را با خشونت به محیط اطراف تحمیل نمی­کنند، و بنابراین توانایی دارند احساسات خود را آزادانه ابراز بکنند و محبت و صمیمیت را از دیگران دریافت بکنند.
وقتی تیپ دو­ های متعادل به سمت تیپ چهار حرکت می­کنند، آنها در تماس با احساسات و انگیزه­ های واقعی خود خواهند بود، آنها می ­فهمند که نیازهای بر حقی دارند که باید بر آورده شوند، آنها دیگر احساس نمی­کنند که باید همیشه برای همه خوب باشند و دائماً به دیگران خدمت کنند، و بنابراین توانایی دارند که با وجود توجه اساسی به خودشان، به صورت واقعی دوست داشته شوند.
وقتی تیپ چهارهای متعادل به سمت تیپ یک حرکت می­کنند، آنها انضباط فردی پیدا  می­کنند و بر حسب اصول عینی و همچنین احساسات ذهنی و درونی عمل می­کنند، آنها دیگر خود را تافته جدا بافته حساب نمی­کنند، یا خود خواه و آزاد و یله نیستند، و بنابراین قادر هستند فعالانه نقش خود را در دنیا ایفا کنند و کشف بکنند واقعا چه کسی هستند.
وقتی تیپ نُه­ های متعادل به سمت تیپ سه حرکت می­کنند، آنها بیشتر به خود می­آیند و اعتماد به نفس پیدا می­کنند، و علاقه مند می­شوند که استعدادهای خود را کشف بکنند و رشد دهند، آنها دیگر احساس نمی­کنند که باید با اتکا به یک شخص دیگر زندگی کنند، و بنابراین آنها شخص خودشان می­شوند، و شهامت و توانایی واقعی خود را به عرصه­ ی زندگی می ­آورند.

تله‌های زندگی سه ویژگی‌ دارند که می‌توانیم با این سه ویژگی، آنها را بشناسیم.

شناسایی تله‌های زندگی

۱. تله‌های زندگی، الگوها یا درون‌مایه‌های دیرپای زندگی هستند.

۲. تله‌های زندگی، خودآسیب‌رسان هستند.

۳. تله‌های زندگی، برای بقای خودشان می‌جنگند.

همان طور که در فصل اول گفتیم تله‌ی زندگی، الگو یا مضمونی است که در دوران کودکی شکل گرفته است و خودش را در طول زندگی به فرد تحمیل می‌کند. منظور از الگوها یا مضمون‌ها، همان تله‌های زندگی است که در فصل قبل به طور اجمالی به معرفی آنها پرداختیم. اگر در دام تله‌ی زندگی افتاده باشید، ارمغان شما در دوران بزرگسالی، بازآفرینی شرایط دوران کودکی است، همان شرایطی که برای شما آسیب‌زا و مشکل‌آفرین بوده است.

تله‌های زندگی، خودآسیب‌رسان هستند. مشاهده‌ی ویژگی خودآسیب‌رسانی تله‌های زندگی برای ما درمانگران که شاهد این ویژگی در بیماران هستیم، سخت دردناک و اندوه‌آفرین است. بارها و بارها با افرادی مثل آیدا (تله‌ی زندگی آسیب‌پذیری) و دیوید (تله‌ی زندگی آسیب‌پذیری) روبه‌رو شده‌ایم. بیماران مثل پروانه های به دور شمع می‌گردند: دایماً به سمت شرایطی جذب می‌شوند که به گذشته‌ی زندگی‌شان شباهت زیادی دارد. تله‌ی زندگی می‌تواند به هویت، سلامتی و ارتباط اجتماعی، شغل، حالت‌های خلقی صدمه بزند. تله‌ی زندگی تمام ابعاد زندگی را زیر سیطره‌ی نفوذ خود در می‌آورد.

تله‌ی زندگی برای بقای خودش سخت تلاش می‌کند. کششی قوی در بیماران برای حفظ تله‌ی زندگی وجود دارد. این حالت بخشی از میل انسان به هماهنگی و ثبات است. می توانیم تله‌ی زندگی را بشناسیم. اگرچه تله‌ی زندگی دردناک و مشکل آفرین است، اما برای افراد، عادی و معمولی شده است. بنابر این تغییر آنها، کاری سخت و طاقت فرساست. از همه‌ی این حرف‌ها گذشته، در دوران کودکی این تله‌ها به عنوان راه‌های انطباقی در خانواده‌ی ناسازگار در نظر گرفته می‌شوند. در دوران کودکی این تله‌ها واقع‌بینانه بوده‌اند. اما مشکل اینجاست که با این که در حال حاضر فایده‌ی چندانی ندارند و راه‌های زیادی پیش رو داریم اما سفت و سخت به دنبال تداوم این تله‌ها هستیم.

 



  • اطاعت

شما با تله‌ی زندگی اطاعت، نیازهای خودتان را فدای نیازهای دیگران می‌کنید. به دیگران اجازه می‌دهید که سوار سر شما شوند. به این دلیل نیازهای خود را ابراز نمی‌کنید چون نمی‌خواهید دچار احساس گناه شوید یا این که فکر می‌کنید اگر نیازهای شما در اولویت قرار بگیرد به دیگران صدمه می‌زنید و یا آن که می‌ترسید اگر در مقابل خواسته‌های دیگران نافرمانی کنید، تنبیه یا طرد می‌شوید. به احتمال زیاد در دوران کودکی یکی از والدین، زندگی شما را کاملاً تحت کنترل داشته است. در دوران بزرگسالی نیز دایم با افراد سلطه‌گر، کنترل‌گر و خودخواه وارد رابطه می‌شوید و عنان اختیار خود را به این افراد می‌سپرید یا این که با افرادی به شدّت نیازمند و آسیب‌پذیر رابطه برقرار می‌کنید که خوراکشان افرادی مثل شماست. شما جزء افرادی هستید که داوطلبانه یا از روی ترس، برآورده‌سازی نیازهای دیگران را اولویت زندگی خود قرار می‌دهند.

  • معیارهای سخت گیرانه

اگر گرفتار این تله‌ی زندگی شده‌اید، سرسختانه تلاش می‌کنید تا بتوانید به معیارهای بلندپروازانه خود دست پیدا کنید. اهمیت زیادی به موفقیت، زیبایی، پول، نظم و ترتیب، منزلت اجتماعی یا لذّت می‌دهید و حاضرید برای به دست آوردن این ویژگی‌ها، سلامتی، روابط سالم و رضایت خاطر را فدا کنید. ممکن است همان اندازه که به خودتان سخت می‌گیرید به دیگران نیز سخت‌گیری کنید. در دوران کودکی از شما انتظار می‌رفته است که بهترین باشید و ذره‌ای عدول از معیارها، به نظر شما شکست و آبروریزی بوده است. هیچ چیز شما را راضی نمی‌کند.

اگر خانواده و اطرافیان شما در دوران کودکی شما نتوانسته‌اند برخی جاها که لازم بوده، شما را محدود کنند، احتمالاً دچار تله‌ی زندگی استحقاق می‌شوید.

 



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها